زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت زینب سلام الله علیها
شرمندهام که سوخت میان شرر پرت آتش گـرفـت باغ گـل لالـه در برت شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنـدۀ ربـاب شد و کام اصغـرت مهلت نداد عمود به قـولش وفـا کند عـباس من که آب شد از آه آخـرت زینب حلال کن پسرم را حـلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت با دست خسته اش دو دست یلم گرفت خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت ای من فـدای نـالـۀ روی بـلـندیات شرمندهام که رفت ز دستت برادرت سُمِّ ستور قـسمت آن جـسم پـاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکـر بلـنـد شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت |